خارج از شهر
سلام مهرساجان این دو سه روز دوباره مریض شدی بردمت پیش دکترت واست دارو داده داری میل میکنی. اصلا دوست ندارم بهت دارو بدم و هروقت میبینم به سختی دارو میخوری خیلی عذاب میکشم اما دیگه انگار مجبوریم چون خیلی صبر کردم گفتم شاید خودش رفع بشه و نیازی به دکتر ودارو نباشه اما......... بگذریم این چند روز مثل همه روزای قشنگ با شما بودن شیرین و پرهیجان گذشت شیطونی های شما که تمومی نداره ما هم نگاه میکنیم به روی شما نمیاریم که شیطونی برات روتین نشه اما در دل خود ذوق کرده و به کارات میخندیم از بس که بهت تذکر دادم که چیز های کوچیک رو بر نداری و توی دهنت نذاری الان یه تیکه کاغذ بر میداری اول نگاه میکنی اگه بهت بگم تو دهنت نذاری هاااا...
نویسنده :
مامان مهرسا
11:06